افسردگی و وسواس فکری چیست؟

وبلاگ درمان افسردگی و وسواس فکری

من در حالی که کاملا نا امید شده بودم و در بدترین وضعیت قرار داشتم توانستم بر افسردگی و وسواس فکری غلبه کنم وزندگی ام را پس بگیرم پس شما هم می توانید..

زمانی نمی دانستم که به افسردگی و وسواس فکری مبتلا هستم فکر می کردم( نه باور داشتم) که آدم ضعیف و بد بخت و اینکه توانایی های دیگران را ندارم و ... هستم ساعت ها جایی می نشستم و با افکارم درگیر بودم نه می توانستم درس بخوانم چون تمرکز نداشتم نه می توانستم بخندم اگر هم می خندیدم دروغ بود درونم طور دیگری بود نه به آینده امید وار بودم و ... تا همان جاهایی که الان بیشتر شما فکر می کنید دقیقا مثل شما حق دارید باور نکنید و بگویید من فرق می کنم چون من هم باور نکردم و همین حرف را زدم و این باعث شد من دو سال به پزشک و روانشناس مراجعه نکنم و بیماری ام بدتر شود ولی خواهش می کنم شما دیگه باور کنید

همیشه از خدا طلب کار بودم و می گفتم این چه عدالتی است که من باید در17سالگی این طوری زندگی کنم من که از بچگی نماز می خوندم و روزه می گرفتم چنین سرنوشتی باید داشته باشم و...  زمانی به پزشک مراجعه کردم که از همه چیز نا امید شده بودم و  خواستم آخرین شانسم برای برگشت به زندگی را امتحان کنم برای همین به یک روانپزشک مراجعه کردم که تعدادی دارو به من تجویز کرد و همچنین مرا به هفت جلسه روان درمانی نزد یک کارشناس روانشناسی بالینی ارجاع داد روانپزشک گفت که به افسردگی مبتلا شده ای من تا آن زمان دیدگاهم نسبت به افسردگی مثل اکثر شما یک حالت بی حالی بود زمانی که فهمیدم افسردگی دارم رفتم به کتاب های روانشناسی و سایت های روانشناسی که در مورد افسردگی بودند مراجعه کردم وآن وقت بود که فهمیدم که در وجود من چه هیولایی وجود دارد شاید افسردگی و وسواس فکری از هیولا هم بدتر باشد چون آرام آرام همه چیز را از آدم می گیرد لذت زندگی- تمرکز-انرژی وجود انسان و ... آدم را به یک مرده متحرک تبدیل می کند شاید از مرده هم بدتر باشد چون مرده حداقل اگر انرژی ندارد اگر هیجان ندارد آرامش دارد و لی شخص مبتلا به افسردگی و وسواس فکری به جای آرامش افکار منفی و تکرار مداوم این افکار در ذهنش را دارد که فقط شما که مبتلا هستید می دانید من چه می گویم من هم فقط برای شما می نویسم دارو هایی که روانپزشک به من داد تغییری در من ایجاد نکرد در حالی که من حدود هشت ماه این دارو ها را زیر نظر این پزشک مصرف کردم البته من نباید هشت ماه خود را صرف یک پزشک می کردم باید بعد دو ماه دکترم را عوض می کردم چون من اطلاعات زیادی را در این مورد بدست آورده بودم و انگیزه زیادی برای مقابله با این بیماری بدست آورده بودم  نا امید نشدم و به روانپزشک (متخصص اعصاب و روان)دیگری مراجعه کردم  چند ماه هم دارو های این روانپزشک را مصرف کردم و هیچ تغییری در من ایجاد نکرد فقط خواب آلودگی پیدا کردم و فقط می خوابیدم یک روز تا ساعت  10صبح یک روز 11 یک روز 12 به طوری که اگر کسی به زور بلندم نمی کرد تا ساعت 2بعد ظهر هم می خوابیدم نه اینکه خودم بخوابم نمی توانستم بیدار بشوم به متخصص اعصاب و روان دیگری مراجعه کردم ولی این سومی دارویی به من داد که واقعا معجزه کرد یک ماه اول  بهبودی احساس نمی کردم تو بروشور دارو هم نوشته بود حداقل 3 هفته برای شروع اثرات درمانی زمان نیاز است ولی بعد از یک ماه احساس کردم بهتر می شوم البته خیلی کم. انگیزه ام بیشتر شد و دوباره پیش این دکتر رفتم مقدار مصرفم را از 50 میلی گرم به 75تغییر داد حدود سه ماه بعد مصرف این دارو طرز فکرم خیلی بهتر شد مثلا 15الی 20درصد شاید ظاهرا این مقدار خیلی نباشد ولی برای منی که قبلا از همه چیز نا امید شده بودم و الان می توانستم کمی از زندگی لذت ببرم و به آینده امیدوار باشم این مقدار برایم خیلی خیلی زیاد بود دیگه پیش دکتر نرفتم و دوماه دیگه هم همین دارو را خوردم چون دارویی را که با بدنم سازگار بود را پیدا کرده بودم تصمیم گرفتم به جای اینکه پیوسته پیش یک پزشک بروم از تجربیات دیگر پزشک ها هم استفاده کنم فقط زمانی که پیش دکتر جدید می رفتم می گفتم که این دارو برایم سازگار است اگر داروی مکمل دیگری نیاز است بنویسید بعد از یک سال از مصرف این دارو وضعیت بهبودیم به 60 در صد رسید این یک سالی که من این طوری گذراندم اولین سال کنکورم بود در حالی که دیگران درس می خوندند من نمی توانستم چون تمر کز نداشتم و افکار منفی پیوسته در ذهنم تکرار می شد من این سال قید کنکور را زده بودم چون چیز مهمتری می خواستم بدست بیاورم و آن سلامتی ام بود کار دیگری را که به جز دارو خوردن و خواندن کتاب انجام می دادم ورزش بود در همان ابتدای بهبودی در حالی که بیش از یک ماه نگذشته بود به دلیل اینکه در کتاب هایی که خوندم به ورزش و اثرات مثبت آن بر درمان افسردگی تاکید شده بود در کلاس تکواندو ثبت نام کردم ورزش باعث اعتماد به نفس بیشتر من و هم چنین باعث شد من از زندگی ام لذت بیشتری ببرم وقتی با دیگر بچه ها مبارزه می کردیم و می توانستم آنها را شکست بدهم به قدرت خود ایمان آوردم و فهمیدم من نه تنها از دیگران ضعیف تر نیستم بلکه قوی تر هم هستم همچنین جملات طلایی که روانشناسان در کتاب هایشان نوشته بودند خیلی به من کمک کرد مثلا یک جمله از آنها این بود: زندگی در دنیای واقعی برای ما غیر ممکن نیست بلکه در دنیایی که خودمان در ذهنمان ساخته ایم غیر ممکن است با همه ی این آگاهی هایی که پیدا کردم به اینکه من آدم قوی ای هستم ایمان آوردم و گفتم تا زمانی که من صد بار تلاش نکنم و شکست نخورم باور نمی کنم که ضعیف هستم  الان بعد از دوسال هنوز این دارو را مصرف می کنم و هنوز هم این جمله در ذهنم است الان من بیش از 90 درصد بهبودی پیدا کردم زندگی من الان هم عادی نیست با این تفاوت که قبلا کیفیت زندگی ام پایین تر از دیگران بود اما الان کیفیت زندگی ام بالاتر از دیگران است افکار منفی بعضی مواقع می خواهد به ذهنم بیاید ولی نمی تواند و کمتر از 30 ثانیه شکست می خورد الان من در هر ماه به اندازه ی یک سال دیگران از زندگی ام لذت می برم مثل کسی که تازه متولد شده است انرژی باور نکردنی روحیه ای شادی دارم و... همه ی اینها را لطف خدا می دانم الان می دانم عدالت خدا یعنی چه یک جمله می گوید هر وقت دیدی که در زندگی ات تاریکی افتاده بدون خدا می خواهد یک تصویر زیبا ازت بسازد چون زیباترین عکس ها در تاریکترین اتاق ها ساخته می شود الان آنقدر اعتقاد قلبی به خدا پیدا کردم که نمی توانم توصیف کنم همانطور که گفتم من دوسال تمام مثل یک درختی که شکسته و روی زمین افتاده و فقط ریشه هایش کمی در خاک است بودم البته این را فقط خودم می دانستم و خدا. من طرز فکرم را به هیچ کس نمی گفتم شما هم به هیچ کس نگویید آنها هر چه قدر هم سواد داشته باشند اگر طرز فکرتان را بگویید فکر می کنند شما دیوانه اید وضعیت شما را فقط خدا درک می کند خودتان و متخصصین اعصاب و روان و روانشناس بالینی  و کسانی که به این بیماری مبتلا شده اند مثل من /من پنج سال است که به این بیماری مبتلا هستم البته تقصیر خودم بود اگر دوسال اول نمی گفتم که پزشک نمی تواند به من کمک کند من واقعا همین طوری هستم و... زودتر بهبودی پیدا می کردم ولی به شما می گویم از وضعیتی که در آن هستید افسوس نخورید و نگویید زندگی ام بیهوده می گذرد و ... چون بعد از اینکه بهبودی اتان از 70 درصد بالاتر رفت آنقدر با کیفیت زندگی می کنید که خودتان هم باور نخواهید کرد آنقدر هیجان درونتان زیاد می شود که من الان هر چه قدر هم بخواهم توضیح بدهم باور نمی کنید انشاالله بعد بهبودی از هر روزتان به اندازه ی یک هفته دیگران لذت می برید من پنج سال است روی این بیماری کار کردم مطالعه کردم و مهمتر ازاینها اینکه عملا روش های توصیه شده ای روانپزشک ها و کتاب ها را روی خودم آزمایش کردم و نتیجه ی آنها را مشاهده کردم من قبل از اینکه به پزشک مراجعه کنم در بدترین شرایط قرار داشتم مثل یک درخت شکسته شده که روی زمین افتاده و فقط کمی از ریشه هایش در خاک است و نمی داند چه کار کند من خیلی دوست دارم شما ها را کمک کنیم چون می دانم الان به شما چه قدر ظلم می شود من دشمن درجه یک افسردگی  و وسواس فکری هستم امسال بعد از دو بار شکست در کنکور خیلی خوب امتحان دادم البته اگر بهبودی صد در صد داشتم غوغا می کردم می خواهم رشته روانشناسی بالینی را انتخاب کنم ودر زندگی ام در همین زمینه فعالیت کنم من حاظرم تا زمان بهبودیتان کمکتان کنم الان هزینه روانپزشک و روانشناس خیلی بالاست ومثل بقیه بیماری ها با یک بار رفتن انسان خوب نمی شود مخصوصا به کسانی که از قشر ضعیف هستند واقعا خیلی ظلم است پس اول از خدا صادقانه کمک بخواهید و بر او توکل کنیدو بعد با من همراه باشید ..... ادامه دارد


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در شنبه 28 بهمن 1398برچسب:افسردگی,وسواس,درمان افسردگی,درمان وسواس,نا امیدی,ساعت14:18توسط مهدی | |